هایجیا

اسم الهه ای که یه جور معنی اسممه

هایجیا

اسم الهه ای که یه جور معنی اسممه

یه روز تصمیم گرفتم نترسم ، ترس از چیزی که همیشه توی ذهنم بود.....راه فرار از اون ترس نوشتن بود ، اما این بار درباره ی خودم.

slow death

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۴ ب.ظ

آدم هیچوقت فکرشو نمیکنه که بتونه یه اشتباهی رو انجام بده و بی اندازه تحقیر ، بی اندازه سرشکشته وبی اندازه عقب بمونه از همه چیز ......چیزی که جالبه اینه که حتی اگه این اشتباه رو  هم انجام بده ، هیچوقت فکرشو نمیکنه که دوباره دقیقا توی فرصتِ جبران بعدی همون کارا و بلکه هم بدترشون رو انجام بده و نابود اندر نابود کنه خودشو !


اما من توی کل زندگیم ، همه ی اشتباهاتمو اینطوری و دو بار دوبار انجام دادم...اینکه چرا آدم نمیشم رو نمیدونم ! اما میدونم اگه شرایط و اختیاراتم جورِ دیگه ای که توی ذهنمه میبود ، قطعا من همچین آدمی نمیشدم.....و هیچکس نمیفهمه این گندزدن توی زندگی چقدر بیشتر از هر کسی که غُر میزنه ، واسه خودطرف آزار دهنده س !

یجور مرگ تدریجی.......

  • ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۴
  • هایجیا ...

وز هردو جهان آزاد !

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۰ ق.ظ

چیزی که میتونه منو به زندگی امیدوار کنه ،همین میل به خوشتیپ نبودن و شیک و پیک نبودنمه !

که البته خیلی شگفت انگیزانه در چشم دیگران به نظر میام هردوش رو !

مهم اینه که خودم میدونم هیچوقت تو زندگیم درگیر لباس  و الخ جاتش نبودم . و خوشحالم بابتش


+ ساعت پنج حرکت کردیم به سمت مقصدی و الان برگشتیم در حالی که کل موهام ریخته بود بیرون از روسری و مانتو م هم تقریبا همونجور توی تنم درحال کنده شدن بود ! همینقدر هپلی !

  • ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۳۰
  • هایجیا ...

دیوانگی در اوج دیوانگی

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۲۱ ق.ظ

زندگی همونقدر پیچیده س که تو هیچ وقت فکرشو نمیکنی بعد از یه دوره اعتیاد وحشتناک توی نوجوونی به فیلم و کتاب های هری پاتر ، دوباره چند سال بعد واسه درمون دردات و رهایی چند ساعته از فکر و خیال های دیوانه کننده ، پناه ببری بهشون و با این هیکلت مثه بچه ها ذوق کنی و کلی خوراکی دور خودت جمع کنی و غرق شی توش ، و وقتی به خودت بیای که نیم ساعته نشستی واسه مرگِ سدریک دیگوری گریه کردی و دور تا دور اتاقت پر از دستمال کاغذی های مُف مُفیه !

و مثلا میخواستی حالت خوب شه ینی !

  • ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۲۱
  • هایجیا ...

Γειά

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۰ ب.ظ

روزی که اینجا رو ساختم دوبار به طرز غم انگیزی گریه م گرفت و چیزی که میدونم اینه که من آدمِ اینجور گریه کردن ها نیستم ! و  شاید اولین بار بود که این حجم از شکستگی رو توی وجود خودم حس‌کردم.....

اما خب ، اینو بگم که آزادی خیلی نعمت خوبیه ، کاش بفهمن که حق هر کسی هست که داشته باشه اونو و البته که با تنها گذاشتن ، زمین تا آسمون فرق داره....


همه برای اولین مطلب همینقدر گیج میزنن؟


* عنوان:سلام به یونانی...شاید بخاطر اسم وبلاگم تصمیم گرفتم اینجوری سلام کنم !

  • ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۱۰
  • هایجیا ...