هایجیا

اسم الهه ای که یه جور معنی اسممه

هایجیا

اسم الهه ای که یه جور معنی اسممه

یه روز تصمیم گرفتم نترسم ، ترس از چیزی که همیشه توی ذهنم بود.....راه فرار از اون ترس نوشتن بود ، اما این بار درباره ی خودم.

109

يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۱۶ ب.ظ

گاهی افکاری توی ذهنت رژه میرن که همه ی توان و انرژی نداشته ت رو میگیرن‌.مثل فکر کردن به اینکه خب ، واقعا خیلی هم چیز مهمی نیستم !

خیلی حال سختیه وقتی به این فکر کنی که چیز مهمی نیستی.وقتی میدونی آدمی با دستاوردهاشه که مهم میشه.احترام کسب میکنه و خیلی چیزای دیگه‌.این درد داره‌.اینکه تو هر چقدر هم درونت رو اشباع کنی وقتی بروز ندی و برای خودت نگهش داری مهم نیستی.باید به روی همه بیاری خودتو.و این واقعیت تلخ جامعه ی خانوادگی ایرانیه.من خرده نمیگیرم به دوستم که مدام چرت و پرت میگفت و از موفقیت های کس و کاراش حرف میزد تا جلب توجه کنه و من در سکوت ، بعد از مدتها شاید یکی پیدا میشد که دقت کنه و بفهمه فلان چیز بارمه.و بعد با تعجب همیشه این سوال نصیبم میشد که ، تو که اینهمه باهوشی چرا حرف نمیزنی؟

واقعا چرا؟چرا باید حرف زد؟چرا باید اهمیت ها توی چشم باشه و نه توی قلب ، و نه در وجود هر شخص.چرا همه چیزو باید ریخت بیرون؟دیگه چه ارزشی داره؟کشف کردن چه ارزشی داره؟از بین رفتن فهمیدن ها به کی برمیخوره؟

  • ۹۶/۰۸/۲۸
  • هایجیا ...