89
گریه ی سختیه.
باید فرار کرد...
- ۰۴ مهر ۹۶ ، ۲۱:۰۱
اگر سالی ماهی روزی وقتی ساعتی به یک جایی رسیدم (!) ، میگم تنها عامل موفقیتم خاموش کردن تمامی نوتیفیکیشن های اپ های تلفن همراهم بوده ولاغیر !
دو روزه که این کارو کردم و بازده کارم سه برابر شده !
البته این روش بیشتر به درد اون دسته افرادی میخوره که وابستگی به گوشی ندارن ! وگرنه به ضررشون میشه.
من وابستگی ایی نداشتم اما متاسفانه وقتمو بیش از حد میگرفت.بنابراین هیچ وقت هیچ علامتی اون بالا نمیبینم و در نتیجه تا وقتی خودم کاری نداشته باشم سراغ این برنامه ها نمیرم !
مدتی بود که از نظر روحی تضعیف شده بودم.نمیتونم بگم به هم ریخته بودم. نه...فقط یه احساس ضعفی داشتم که آزارم میداد...که ترس بهم میداد...
تا اینکه نشستم و ریشه یابی ش کردم.و رسیدم به یک شخصی که باهاش سر و کار دارم.متوجه شدم اونه که نمیذاره قدرتمند بشم.اونه که منو میترسونه . اونه که راهمو سد کرده و خب حداقل تا یکسال امکان اینکه به طور فیزیکی ازش فاصله داشته باشم رو نداشتم. پس چیکار کردم؟
ازش متنفر شدم ! و این کم کم باعث شد جدایی روحی پیدا کنم ازش.کم کم باعث شد آدم حسابش نکنم و نبینمش اصلا. و برام مهم نباشه هیچی ش ، حرفاش مخصوصا....چیزی که برام جالب بود این بود که دیروز به طور ناخوداگاه حتی صداش رو نشنیدم وقتی داشت باهام حرف میزد....و بهترین قسمت زندگیم بود....فهمیدم که قدرت یه فاصله روحی اونقدر زیاده که میتونه حتی بیشتر از حد جدایی فیزیکی عمل کنه ! اینطوری که مثلا توی یک متریِ تو , طرف ایستاده باشه ولی فاصله تون به اندازه ی آسیا و آمریکای جنوبی باشه ! و همه چی بستگی به خود طرف داره....اینکه خودشو نابود کنه یا بهشت بسازه !
نوشته بود ، اگه یک چندم وقتی که برای دیگران میذاریم رو برای خودمون بذاریم، زندگی خیلی بهتری خواهیم داشت.
و این حقیقتی هست انکار ناپذیر که اگه خوب بهش فکر کنیم ، میفهمیم غرق شدیم توی دقیقه هایی که داریم برای دیگران خرج میکنیم.که میتونست مال خودمون باشه و در جهت پیشرفت خودمون صرف شه !
و خیلی چیزای دیگه....