36
کتلت و کاکائو و کتاب ، این مثلث حیات من و سه دلبر محبوب که اگه دیدین به طرز وحشیانه ای رفتم سراغشون ینی داغونم و اگه نرفتم سراغشون ، ینی خیلی خیلی داغونم واقعا و نزدیکم نشید حتی !
- ۰۵ تیر ۹۶ ، ۱۸:۵۹
کتلت و کاکائو و کتاب ، این مثلث حیات من و سه دلبر محبوب که اگه دیدین به طرز وحشیانه ای رفتم سراغشون ینی داغونم و اگه نرفتم سراغشون ، ینی خیلی خیلی داغونم واقعا و نزدیکم نشید حتی !
میدونم دارم چیکار میکنم ولی نمیفهمم....و این میتونه دلیل خودکشی در همه ادوار باشه !
اگه قراره آدم بیخود و بی مصرف و همینجوری ایی بمونم ، و صرفا فقط لذت و خوشی رو از آدمای اطرافم به طُرُق مختلف با این انزوا و میل به تنهایی م و توی خودم بودن بگیرم ، چرا بدنیا اومدم پس؟
جسارت ، شجاعت ، اعتماد به نفس ، و یک مقدار قدرت انتخاب و اختیار....
کسایی که از بیرون به زندگی من نگاه میکنن و شرایطم ، به نظرشون خوشبخت ترین موجود دنیام ، ولی کی میدونه که من هر چی داشته باشم هم ، هیچکدوم از احساس ها و یا قدرت های بالا رو ندارم و زندگی بدون اونا چه معنی ایی داره؟ اصلا مگه معنی ایی هم داره؟
خیلی ها یه سری چیزا رو به عنوان هدف مینویسن یه گوشه جایی ، هر سال .
من با خودم قرار میذارم...و به اینجا نرسیده همه قرارهامو زیر پا گذاشتم.آدم ضعیف النفسی نیستم اما دلیل این حالاتم رو هم متوجه نمیشم...واقعا ضعیف النفسم؟
همیشه میگم هیچوقت دیر نیست برای جبران ، ولی بیا قبول هایجیا ، به اندازه کافی گند زدی و دیگه جدی جدی دیر شده !
یه انرژی میخوام.نمیدونم از کجا باید تأمینش کنم تا از بین نره برای مدت طولانی.
کاش میفهمیدم قراره چی بشه ، یا آینده چجوریه.....
یا حتی با چه اتفاقاتی قراره روبرو شم !
+ این روزا ، روزای آرامش قبل از طوفانی هستن که شاید چند روز دیگه فقط ازشون مونده ! شایدم خیلی. و من به اندازه ی تمام سال های زندگیم دارم وحشت میکنم و به بی رحمی خودم به خودم نگاه میکنم...
یه بخشی از آدم توی وجود کسی نفهته س که دوستش داره و نمیتونه بهش بگه ،
دنیا گلستون میشد و همه فرهیخته ! اگه فقط اونی که دوستش داری یه نیم نگاه تحسین امیز بهت بندازه یا بیاد و آرزوی موفقیت کنه برات !
کلمات سر چشمه ی پایان ناپذیر زندگی ان....هم به دیگران زخم میزنن ، هم درمان میکنن.
# هری
بعضی از آدما هم هستن که به زور باید لطف کنن....و وقتی دارن لطف میکنن من نمیفهمم که خب چرا آخه غر میزنن اینهمه ؟! نکن خب !
بهش میگم عزیزه من ! نمیخوام برام انجام بدی این کارُ....میگه نه و بعد در حین انجام کار ، اونقدر نک و ناله میکنه که همه میان سر من آوار میشن که ، مگه خودت نمیتونی انجام بدی که به این بدبخت میگی؟چقد تو ظالمی ! چقد سنگدلی !
من :|
بابا تو رو خدا لطف نکن....داری منو میکشی با لطف کردنات !
+ عنوان : بازم ربطی به پست نداره و از آهنگ شعرش خوشم میاد !